خدایـــــــــــــــــــا
صبر ایوب را به رخ من نکش
من
"عشقم"
را در اغوش دیگری دیدم و دم نزدم......!!!
نظرات شما عزیزان:
یادته گفتی قسمت این بود که من با تو نباشم...
تا توی این قصه تنها تر از تنها باشم...
روی پیشونی من نوشته بود که تو بری و
من یک عمر به دنبال تو سرگردون کوچه هاشم...
قسمت این بود از کی می خوام شکایت بکنم...
یاتوی این قصه کی و مقصر بدونم...
آخه درد من این بود که بعد از این قسمت ها
سالها باید منتظر قسمت آخر بمونم...
حالا قسمت آخر رسیده ، انتقامم و ازت میگیرم
هر کی عاشق توٍٍِِِیه جونش و ازش میگیرم..
من میخوام زجر کشیدنت و ببینم
وقتی میوفتی به پام اشک چشمات و ببینم
تو من و بازی دادی و به احساسم خندیدی...
حالا اگه تو با گریه بخوای برگردی...
من به گریه هات میخندم
در خونم که همیشه بازه در قلبمو به روت میبندم...
همیشه از رو ناچاری پیشم میموندی...
من این و از تو چشات میخوندم...
ولی باز دروغ میگفتم به دلم...
دلم و آروم میکردم با دروغام یه کم
دیگه دلم باور نداره حرفای من و
نمی خواد ببینه حتی یه لحظه تو رو
می خواد از همه انتقامشو بگیره
می خواد دنیاشو،جونیشو پس بگیره...
می خواد جواب خیانت تو رو بده
می خواد اون غریبه جلو چشمای تو جون بده
تنها دلیل نفس کشیدنم تو بودی یادته؟
این روزا دلیل تنگی نفسام فقط وجودته...
این دفعه کارو تموم میکنم حالا ببین...
دارم التماساتو میشنوم میگی تو رو خدا متین
اما من خیلی وقته که سنگی شدم...
واسه شکستن تو و مردن خودم آماده شدم..
حکم پیشونی من و تو برام تعیین کردی...
حالا من آزادیت و به اعدام تبدیل میکنم...
اخرین شعر خودمو برات نوشتم شقایق امیدئارم خوشت بیاد.
پاسخ:عالی بود خیلی قشنگ مرسی متین عزیز
بازم به من سر بزن منتظر نظرای قشنگت هستم